پدر خوبم

ساخت وبلاگ
اولین سفر بعد از کرونا بود.ماهها رفت و منتظر لحظاتی بودیم تا به تحلیل دوباره ی روح وجسم ، نفس وپاههای خود بپردازیم. بار سفر بستیم. مقصد آبدانان از شهرهای ایلام و هدف بازدید از آثار باستانی آن دور و بر. سالها دلباخته ی ایلام بودم، ایلامی پر از همهمه های جنگ وصلح تاریخی . گرچه اجتماع ما کوچک بود ولی من به باطنش می بالیدم. به سرزمینی می رفتیم که زمانی از عنان گسیخته ی طوفان ها و گردبادها آرامی نداشته واین بار به یمن آب سد کرخه دل و دماغی یافته و به آب وآبادانی این آب جلوه وجلای تازه ای شکل داده بود.بیست و ششم بهمن ماه هزار وچهارصد است. توقع بیجائی است کهدر مدتی کوتاه راه درازی را بپیمائی!نخستین درنگ‌ در مورموری ؛ من و‌دوستانم با راهنمایی معلم ابراهیمی بر سر قبر شادروان عزیز *تاجمیری* ؛ مردی نیکنام ، با سخنان پر مایه، مهربان و با صلابت که با همت والای خود مقبولیت و محبوبیت یافته بود،گرد آمدیم و با مروری بر حرمت و‌شهرت این مرد، جانی تازه یافتیم و تاج فخر پدر بودن را در این *روز پدر* ، بر سر نهادیم.اینجاه استان ایلام بود، ایلامی که سنگین ترین وزن قدمتی را با خود حمل می کرد. بوی باروت در لابلای تل و تپه های آن هنوز بمشام می رسید. جغرافیایی که از قدم به قدم آن خون می چکید!آنجایی که مردمش در قلعه ها ودژها برای حفظ استقلال وهویت دیرینه، به اندازه ی روزگارانی چند چشم برهم ننهاده بودند، تقویمش به خون سردارانی بیشمار رنگین رنگین. ساعاتی بعد دشت های گسترده را به سمت آبدانان پیمودیم. با دیدن آثار باستانی آن دور و بر، با قلعه و برج های فرسوده ، جای پای سربازان دشمن به چشم می خورد. دکتر حاتمیان معلم و استاد تاریخ دانشگاه با بغضی در گلو و اشک شوقی در چشم ، ظفرنامه رادمردان این سرزمین را به حوا پدر خوبم...ادامه مطلب
ما را در سایت پدر خوبم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zamanchemigooyad بازدید : 81 تاريخ : سه شنبه 21 تير 1401 ساعت: 12:38

با شنیدن و نوشتن اسم  شهرم گویا تاج افتخار بر سر می نهم. پناه بر خدا که قلم به فرمانم رود تا بتوانم ریتم و آهنگ چند نواخت حیات شهرم را در گذر تونل زمان ، به زیبایی نشانه روم.   شهرم هم اکنون *صالح آباد* و این در یک بازه  زمانی خاص ،  قبل از افتتاح راه آهن است. این شهر در نیمه بیابانی و درست خلاف عادت دیرینه ی جغرافیای تاریخی ایجاد قهری شهرها در کناره ی رودها ، دور از رودخانه ها بار انداخته. این شهر روستا مانند در آن زمان، در چنبره ی دشتی در نمای کلی مسطح اما به جز، دارای شیار هایی عمیق محصول سیلاب های  سرگردان کوه، زمین پر از خار و گیاه و درختان مزاحم  و  دست و  پا گیر که شتر با بارش در میان آنها گم می شده ! . گذر از تپه چرمه ی آن  در ضلع شمالی پایگاه هوایی امروز ، زحمت آور بوده. در معبر باد سمور صحرای لم یزرع لور این دشت وسیع ، آدم  از تشنگی جان  می داده!  شهر به کشیدگی خیلی سالها ، در یک شکل هندسی با خطوط و اضلاع و ابعاد نامنظم و بسیار کوچک محدود به  پل زیر گذر،  بانک ملی مرکزی کنونی ،  خیابان پاسداران و خیابان سینا و کمی بعد خیابان انقلاب قرار داشت . پشت این نشانی ها، زمین های  کشاورزی بوده و خالی از سکنه. نسل این زمین های کشاورزی سیاه گل اطراف آنزمان شهر، با چگونگی بوجود آمدن جلگه ی آبرفتی هزار ساله ی خوزستان زایشی و پیوندی آشنا و   دیرینه داشته اند. گرچه در این دیم کاری، کشاورز همواره چشم  به رعد و‌برقی ،  ابری سیاه ، گردبادی و گریه و اشک  آسمان ، ریزش بارانی کریم و‌هم معتدل بر این سرزمین فریبا در فراسوی اوقات تیره و تار زراعتش دل بسته  بود، اما در این بود و پدر خوبم...ادامه مطلب
ما را در سایت پدر خوبم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zamanchemigooyad بازدید : 113 تاريخ : سه شنبه 21 تير 1401 ساعت: 12:38

من شاعر نیستم ولی شعر را دوست دارم، آنچنانکه نثرهایم تابعی از شــعرند، کافیست آنها را عمودی بنویسم! بیش از این نمی خواهم به صفت و موصوف ها بپیچم، یواشکی هم از کنار اوزان و اعلام غیر متعارف می گریزم و قصدهســت که این بارملاحظه و هوای الفبای فارسی را داشته باشم! یکسر به سراغ شــخصی می روم که به تمام معنا، به او افتخار می ورزم. آزاد اندیشــی که مرزهای ادبــی را با یک مهــارت خاص بهم ریختــه، صیاد تیــز بینی که هر شــکار را با رســن الفبا ی معجز خــود از بلندای کوه به زیر کشانده ! او را بایــد پدر غنایی ترین و عاشــقانه ترین اشعار لری دانست. هر هما در قاف می بستم به همتمی نیام در پایش قالب محبت می فریبن طوطیان واشکر و قنمه و دل حرف شکرین می کردمش بنبی قفس الفت داشت و کاممکو ز کوه بیراهه می اوما و دومممی نهادی گردن خود قمری از شوقحلقه دام مرا ،چون حلقه طوق میــر، همپای طاهــر و ایرج رفتــه و معمول در مجالس شــادی و غم، مردم لرستان را از مفردات صوت های زندگی بخش اشعار خود برخوردار کرده است. م میرم ،میر نــوروز، میر ها ونوممکوک د کوه، ماهی ز رو، اوما و دومم.مه میرم، میر نوروز، میر دیاریکل تور د عروسو کنم سواری. میر برای کسانی که به دنبال ارقام شناسنامه و دایره و حلقه های کوچک شــناختی بی اثر در شخصیت انسانها می گردندهم بی جواب نمانده !نوبهاری فصل گل اومام و دنیاچهارشنبه سوری بیست و هشتم ماه.یکصد وسی وسه از بعد هزاریبگذرد به سختی بر من روزگاری. میر به نســب ، ازخودمانه،لرستانی ها، همین نزدیکی، جایدر پلدختر. یک روستایی کنجکاو که فراتر از مردم روستاهای خود می اندیشده!   به دور، دورها رفته، اصفهان، همدان، شیراز و آخرش دل به دهلران بسته. ای دله سی دهلرو پدر خوبم...ادامه مطلب
ما را در سایت پدر خوبم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zamanchemigooyad بازدید : 140 تاريخ : سه شنبه 21 تير 1401 ساعت: 12:38

بهمن - بیگی - هم اکنون 70ساله است! منتها به طور شگفتی جوان و امیدوار . طی دهها سال ، نام او با آموزش و پرورش همراه بوده و یک بار هم در سال 1973 جایزه بین المللی یونسکو را نصیب خود ساخته است. بی تردید خدما پدر خوبم...ادامه مطلب
ما را در سایت پدر خوبم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zamanchemigooyad بازدید : 153 تاريخ : پنجشنبه 29 فروردين 1398 ساعت: 20:54

محمد بهمن بیگی در زیر سیاه چادری با شیهه اسب و تیر تفنگ متولد گردید. در چهارسالگی بر قاش زین نشست. ییلاق و قشلاق را در تجربه داشت. با چشمه و آب زلالش ، آتش هیزم و نان بلوط آشنایی داشت. کبک ، تیهو و کب پدر خوبم...ادامه مطلب
ما را در سایت پدر خوبم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zamanchemigooyad بازدید : 137 تاريخ : پنجشنبه 29 فروردين 1398 ساعت: 20:54

نیمه اول بهمن ماه 1397 است. یادتان هست چندی پیش گزارشی با عنوان " سنگرها" خواندید؟! داستان این بود که سربازان هندی ، انگلیسی برای مقابله با آلمان از راه روسیه،  ایران را اشغال کردند. نرسیده به پاعلم م پدر خوبم...ادامه مطلب
ما را در سایت پدر خوبم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zamanchemigooyad بازدید : 133 تاريخ : پنجشنبه 29 فروردين 1398 ساعت: 20:54

من مرید بهمن بیگی هستم. معلم دانشسراش بوده ام ،کارش را دیده ام، کتابهایش را خوانده ام ، اگر گه گاهی از او قلم می زنم گناهی ندارم ، گناهم عاشقیست و عاشقی خط آخر است و نمی شود کاریش کرد. داستان" پدر و پ پدر خوبم...ادامه مطلب
ما را در سایت پدر خوبم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zamanchemigooyad بازدید : 133 تاريخ : پنجشنبه 29 فروردين 1398 ساعت: 20:54

روز هفدهم بهمن 1397 ه. ش. صحراگرد، کرمی و اینجانب . مقصد باریکاب . جغرافیای باریکاب از غرب به  منگره ، شرق به  انارکی ، شمال کوههای منتهی به  چاوونی ، جنوب به کشیدگی از رود گرداب تا سرخکان . سیصد  متر پدر خوبم...ادامه مطلب
ما را در سایت پدر خوبم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zamanchemigooyad بازدید : 155 تاريخ : پنجشنبه 29 فروردين 1398 ساعت: 20:54

بهمن بیگی متصف است باینکه از پشت میزنشینی بیزار بوده. سالی دوازده ماه و شاید بیشتر در دیدار و سرکشی مدارس عشایری در جغرافیای طبیعی و گسترده کشور بسر می برد. شما حتما داستان " سیاوش - پهلوان" را از زبان پدر خوبم...ادامه مطلب
ما را در سایت پدر خوبم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zamanchemigooyad بازدید : 122 تاريخ : پنجشنبه 29 فروردين 1398 ساعت: 20:54

زنده یاد استاد محمد بهمن بیگی،معمار و بنیانگذار آموزش عشایرایران، در فصلی از خاطراتخواندنی خود تحت عنوان داستان»مادر - « نوشته است: من سرپرستمدارس عشایری بودم. در کارماقتدار و اختیار بسیار داشتم. ازدامن پدر خوبم...ادامه مطلب
ما را در سایت پدر خوبم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zamanchemigooyad بازدید : 158 تاريخ : پنجشنبه 29 فروردين 1398 ساعت: 20:54